.
.
.
.
.
.
صبحانه، ناهار، شام
یادمه یکی از پر استرس ترین لحظات دوران ابتدایی وقتی بود که دیکته تموم میشد
و مبصر دفترا رو جم میکرد میذاشت رو میز معلم ؛ هی حواسمون به دفترمون بود
ببینیم کی نوبت صحیح کردن دیکته ما میشه ، نوبتمون که میشد همش چشممون به
خودکار معلم بود ببینیم غلط داریم یا نه … قلبمونم تند تند میزد !!!
یه سری لذتها هم مختص ایرانه.
مصلا یه پول پاره پوره رو یجوری به یه رانندهای، بقالی یا یکی بدی ازش خلاص شی.
آدم احساس پیروزی میکنه
غضنفر میره خونه دوستش مهمونی. بعد از چند روز میخواسته بره دوستش میگه بازم میموندی پیش ما... غضنفر میگه نه دیگه برم بچه ها تو ماشین منتظرن :)
مدرسه دخترونه:
ناظم : دخترا آخر هفته قراره بریم اردو
بچه ها : آخ جووووووووووووووون اردو
بچه ها من چیپس میارم با کلوچه. ساناز تو دوربین بیار عکس بندازیم اونجا و.....
...
مدرسه پسرونه:
ناظم : بچه ها آخر هفته میریم اردو
بچه ها : ایول ایول
صادق قلیون که به راهه ؟
اکبر با خودت سیخ بیار یه جوجه کباب مشت بزنیم
آی آی گفتی بعدشم یه نخ وینستون می چسبه... !!!
امروز رفته بودم پشت بوم که آنتن تلویزیونون رو تنظیم کنم ، با موبایلم شماره خونه رو گرفتم به مامانم میگم : الو ، مامان خوبه ؟ مامانم هم میگه : مرسی همه خوبن شما خوبین ؟ خانواده خوبن ؟ ببخشید بجا نیاوردم !
فک و فامیله داریم ؟
استاد اول ترم اومده سرکلاس میخواست سرفصل مطالب رو بنویسه چند تا رو نوشت ماژیکش تموم شد . گفت عیب نداره کلا همین شر و ور ها رو میخوایم درس بدیم دیگه =)) یعنی کلاس منفجر شد ! خودشم میدونست درسش شر و وره =))
خانما میدونستین وقتی چشماتونو ببندین و لباتونو غنچه کنین , نا خوداگاه سوراخای دماغتون گشاد میشه ؟؟
ووی ! الهییییییییییی ! لباشو نگا ! چرا غنچه کردی دختره ی خنگول ؟؟
حالا خانما به کنار !
داداش تو چرا دیگه غنچه کردی ؟ از سیبیلات خجالت بکش
narges
پاراگراف آخرش خنده دار بود .
راستی انشاهای قشنگتون هم میتونین بذارین.
ممنون که زحمت می کشی و نظر میذاری ، در مورد انشا هم باید با بچه ها صحبت کنم فکر نمی کنم انشاهای من زیاد جالب باشه ولی انشاهای دوستام رو شاید بذاریم